افضل‌الدین خنجی

ابوعبدالله افضل‌الدین محمد بن نام‌آور بن عبدالملک خونجی مصری شافعی منطق‌دان اثرگذار و پزشک سده هفتم هجری است. تولد ش را در سال ۵۹۰ هجری قمری دانسته‌اند. زادگاه ش را، چه‌بسا به سبب اشکال در نسخه‌برداری و تصحیف، گاه خنج نوشته اند، حال آن که افضل‌الدین اهل خونج (بر وزن تورج) در آذربایجان، نزدیک میانه، است.[1] افضل‌الدین در ایران تحصیل علوم کرد و سپس برای تکمیل معلومات به مصر رسید و در قاهره بر مسند قضاوت نشست. به علت اقامت آزگار ش در مصر او را خنجی مصری نیز خوانده‌اند. خونجی گذشته از حکمت و منطق و فقه در پزشکی هم زبردست بود و بر قانون ابن سینا شرح نوشت و افزون بر قضاوت به تدریس و تعلیم علوم هم اشتغال داشت.[2] او سه کتاب منطقی دارد: جمل القواعد، الموجز و کشف الاسرار عن الغوامض الافکار. دو کتاب اول بسیار مختصر و کتاب اخیر نسبتاً مفصل است. ابن بدیع بندهی بر کشف الاسرار حواشی‌ای دارد و کاتبی بر آن شرح نوشته‌است. خونجی در میان منطق‌دانان، به سبب کتاب اثرگذار ش، کشف الاسرار، به «صاحب الکشف» آوازه دارد و آرای او در مطالع الانوار سراج‌الدین ارموی و شرح آن به چشم می‌خورد. این کتاب بر اساس مباحث منطق المخلص فخر رازی است. در این کتاب به آرای ابن سینا و پس از آن به آرای فخر رازی بسیار توجه می‌شود و معمولاً نقدهای رازی بر شیخ مورد نقادی قرار می‌گیرد. سراج الدین ارموی کتاب بیان الحق و لسان الصدق را بر پایه کتاب کشف الاسرار خونجی نگاشته‌است.[3]

آرای منطقی

برخی از آرای خونجی در کشف الاسرار به شرح ذیل است:

  1. نسب چهارگانه بین دو کلی در کشف الاسرار خونجی بحث مستقلی را به خود اختصاص داده‌است؛[4][5]
  2. وی استدلال شیخ الرئیس را بر شأنیت موضوع معدوله نمی‌پذیرد و می‌گوید: اگر صغرا موجبه معدولة المحمول باشد باید موجبه بدون وجود موضوع صادق باشد، در حالی که چنین نیست. صغرا در استدلال شیخ موجبه سالبة المحمول است و وجود موضوع در موجبه سالبة المحمول بر خلاف موجبه معدولة المحمول به دلیل سالبه بودن ضروری نیست.[6][7]
  3. موجبه در صورتی عکس مستوی دارد که قضیه به اعتبار موضوع حقیقیه یا خارجیه باشد نه از نوع موجبه سالبة المحمول.[8]
  4. از شرایط انتاج شکل اول و سوم ایجاب صغرا است، در صورتی که مقصود از موضوع در صغرا از نوع حقیقة الموضوع یا خارجیة الموضوع باشد، اما اگر صغرا موجبه سالبة المحمول باشد، ممکن است اصغر به دلیل امکان معدوم بودنش تحت اوسط قرار نگیرد و قیاس با آنکه موجبه است منتج نباشد.[8]

پانویس

  1. http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%81%D8%B6%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86%E2%80%8C_%D9%86%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D9%88%D8%B1_%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AC%DB%8C%E2%80%8C
  2. بزرگان نامی پارس، جلد اول، ص ۳۰۱
  3. محمد فنایی اشکوری (۱۳۹۲). درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی (جلد دوم). سمت. صص. ۱۳۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۳۰-۹۵۰-۱.
  4. کشف الاسرار عن غوامض الافکار. صص. ۲۶ و ۲۷.
  5. در حالی که این بحث در آثار شیخ الرئیس و پیش از او به چشم نمی‌خورد.
  6. کشف الاسرار عن غوامض الافکار. صص. ۱۰۱ و ۱۰۲.
  7. شیخ الرئیس استدلال می‌کند که در موضوع معدوله شأنیت ملکه شرط نیست؛ زیرا در قیاس «الجوهر لیس بعرض، و کل ما لیس بعرض فهو غنی عن الموضوع، فالجوهر غنی عن الموضوع» صغرای سالبه نیست؛ بنابراین صغرای قیاس معدوله است و در موضوع معدوله شأنیت ملکه شرط نیست…
  8. کشف الاسرار عن غوامض الافکار. صص. ۱۰۱ و ۱۰۲.

منابع

  • میر، محمد تقی (۱۳۶۸بزرگان نامی پارس، جلد اول، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.