ولایت بادغیس

ولایت بادغیس از ولایت‌های شمال باختر کشور افغانستان به مرکزیت شهر قلعۀ نو است. بادغیس از باختر به ولایت هرات، از خاور به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسایه می‌باشد. این ولایت ۲۳٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و دارای شش ولسوالی می‌باشد.

بادغیس
موقعیت ولایت بادغیس در نقشه
مختصات: ۳۵°۰′ شمالی ۶۳°۴۵′ شرقی
کشور افغانستان
مرکزقلعه نو
ولسوالی
مساحت
  کل۲۰۵۹۰٫۶ کیلومتر مربع (۸۰۰۰ مایل مربع)
  آب۰ کیلومتر مربع مایل مربع)
جمعیت
 (٢۰٢۰)[1]
  کل۵۴۹٬۵۸۳
  تراکم۲۶٫۹/کیلومتر مربع (۷۰/مایل مربع)
جمعيت شناسی
  قومیت‌هاتاجیک‌ها، هزاره‌ها، پشتون‌ها، ترکمن‌ها
  زبان‌هافارسی، ترکمنی
کد ایزو ۳۱۶۶AF-BDG

بادغیس از ولایات کوهستانی افغانستان است که راه‌های دشوارگذری دارد. برخی چشم اندازهای طبیعی این ولایت در افغانستان کم‌مانند هستند. این ولایت دارای راه‌های پیوندی چندانی نیست. بسیاری از باشندگان ناچارند از چهارپایان استفاده کنند.[2] بیشتر مردم بادغیس کشاورز به روش‌های کهن و سنتی هستند و پس از پسته، خربزه دومین منبع درآمد کشاورزان بادغیس است. بادغیس نزدیک به سی‌هزار هکتار جنگل پسته دارد که کمتر از یک سده پیش پهنای این جنگل‌ها به نود هزار هکتار زمین می‌رسید و برش درختان پسته توسط مردم هم‌چنان ادامه دارد. بادغیس از ولایات دور افتادۀ افغانستان است که از لحاظ بازسازی شاهد کمترین توجه از سوی حکومت مرکزی بود. کمبود آب بهداشتی از مهم‌ترین دشواریهای مردم بادغیس است.[3]

نام

بادغیس نامی است کهن که در یشت‌ها از آن با عنوان «وائیتی گئس»آمده است، وائیتی گئس نام دوازدهمین کوهی بوده که در زمین پدیدار گشته است.

این واژهٔ اوستایی در بندهش به‌صورت «وادگِس» یا «وادغِس» آمده‌است. بادغیس کوهی‌است در مرزهای بادغیسان است و آنجا ناحیه‌ای است پربار و درخت.

یاقوت الحموی بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کرده‌است و اصل آن را بادخیز می‌داند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد.

پیشینه

بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بوده‌است و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان جزو مناطق چهارده‌گانهٔ خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، ملقب به برازان بود.

بادغیس از نواحی اسقف‌نشین ساسانیان به‌شمار می‌رفت که به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت.

بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب می‌گردید اما در مقابل پیشروی سپاه اسلام، به سرکردگی نیزک طرخان دست به مقاومت زد.

در پایان قرن هشتم براثر لشکرکشی امیر تیمور از هرات به مروالرود، بادغیس که سر راه آنها واقع بود با خاک یکسان شد. [4]

تا زمان تقسیم‌بندی اداری، سیاسی افغانستان در سال ۱۹۶۲ بادغیس جزء قلمرو هرات بود تا اینکه در زمان سلطنت ظاهرشاه (دهه ۴۰) بحیث یک ولایت از پیکر هرات جدا شد.

ارتباط مزبور ریشه‌ای دراز در زمان‌های قدیم دارد. در بازارهای بادغیس بازرگانان و صنعتگرانی وجود دارند که بیشتر اهل هرات‌اند یا هراتی بودن خود را به‌طور کامل حفظ کرده‌اند.

مردم

بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره‌است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجۀ رشد و توسعۀ این ولایت در پایین‌ترین سطح است. بر پایه آمار سال ١٣٩٩ جمعیت بادغیس ٥۴٩٬٥٨٣ نفر است.[1]

جمعیت این منطقه را اکثراً تاجیک‌ها ایماق‌ها، ترکمن‌ها پشتون‌ها و هزاره‌ها تشکیل می‌دهند؛ در این ولایت اقلیتی از ازبک‌ها و بلوچ‌ها نیز زندگی می‌کنند.[5][6]

بادغیس زادگاه حنظله بادغیسی، نخستین شاعر پارسی‌زبان دوران پس از اسلام می‌باشد.

جغرافیا

بادغیس از نواحی آباد خراسان بشمار میرفت که دارای ٣۰۰ قریه و ٨ شهر بنام های: دهستان؛ کالیون، جبل فضه؛ جبل سیم، کوغن‌آباد، جازوی، کابرون، بست و کوفه بوده که بزرگترین و آباد ترین شهر آن دهستان بود، اندزاه نصف پوشنک و یک چهارم هرات. به گفتهٔ مؤلف گمنام حدود العالم مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشته‌است.[7]

ولایت بادغیس به‌خاطر کوهستانی بودن آن به ویژه در نواحی جنوب غرب و جنوب شرقی مناظر زیبای طبیعی زیادی دارد که می‌توان از بند سبزک که پوشیده از درختان ارچه است و چشمه‌های آب فراوان نیز دارد نام برد.

درۀ جَوَند و آب ایستادۀ آن که مشهور به آب (پوده) است یکی دیگر از مناظر طبیعی بادغیس است. بند زرمست یکی دیگر از این مناظر طبیعی است که آب و هوای ستودنی دارد.

داستان بوی جوی مولیان

امیر نصر بن محمد سامانی هنگام سفرش جانب بخارا آنقدر دلبسته زیبایی‌های طبیعی بادغیس گردید که با تمام شوکت و دبدبه شاهانه اش چهار سال در آنجا توقف کرد و نمی‌توانست از محیط آن جدا گردد. تا اینکه اراکین دولتش از استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد رودکی تقاضا نمودند تا چاره‌ای بیندیشد که سلطان راهی بخارا گردد. همان بود که رودکی این قصیده را سروده و در حضور امیر خواند.

بوی جوی مولیان آید همییاد یار مهربان آید همی
ریگ آمو و درشتی راه اوزیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون با چنین پهناوریخنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و شاد زیمیرزی تو شادمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستانسرو سوی بوستان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمانماه سوی آسمان آید همی

و امیر نصر بعد از شنیدن این قصیده جانب بخارا حرکت نمود.

اقتصاد

اقتصاد این ولایت عمدتاً بر محصولات زراعتی پایبند است. زراعت آن به‌شکل للمی (دیمه) بوده کمتر از سامان و لوازم تکنیکی و مدرن در آن بکار می‌رود. حاصلات زراعتی آن عبارت از: گندم جو، جواری، نخود، زیره، کنجد، هندوانه، خربوزه و غیره می‌باشد. بادغیس از قدیم‌الایام تا امروز بنام گدام خراسان و حوزۀ غربی افغانستان مشهور بود. پیشۀ دوم مردم این دیار مالداری و تربیۀ گوسفند نوع قره‌قُل است که از همین مدرک همه ساله گوسفند، پوست قره‌قُل، پشم، کُرک و قروت به سایر ولایات و خارج کشور صادر می‌گردد. صنعت قالین‌بافی پیشۀ دیگر مردمان زحمتکش بادغیس می‌باشد که اکثراً در خانه‌ها توسط خانم‌ها تهیه می‌گردد. قالین‌های بادغیس در داخل و خارج کشور از شهرت به‌خصوص برخوردار است؛ چنانچه در نمایشگاه بین‌المللی سال‌های ۵۰ ه‍.ش (۷۰ م.) در فلادلفیا آمریکا و توکیو مقام اول را بدست آورد. مؤسسۀ قالیبافی بنام «شرکت قالین‌بافی بادغیس» الی سال ۱۳۷۱ ه‍.ش که دفتر مرکزی آن در شهر کابل قرار داشت فعالیت می‌نمود ولی نسبت شدت جنگ‌های تنظیمی مجاهدین مانند سایر بخش‌های اقتصادی کشور مجبور به فرار بدانسوی مرزها گردید که هم‌اکنون به همین نام در شهر سمرقند فعالیت دارد. پسته یکی از پیداوار عمدۀ بادغیس است که سالانه به میلیاردها افغانی عاید به مردم و دولت می‌رساند، پسته‌زار بادغیس بزرگ‌ترین جنگل پسته در افغانستان است که ساحۀ بیشتر از ۹۵ هزار هکتار زمین را پوشانیده‌است، مقامات دولتی در حفظ و نگهداشت این ثروت ملی افغانستان توجه کمتر می‌نمایند. زیرا اکثراً مردم محل چوب سوخت ایام زمستان خویش را با قطع درختان پسته تهیه می‌کنند و نیز در قسمت تکثیر پسته دولت تاکنون کدام پروژۀ مشخص را روی کار نگرفته.

زیره

عبدالتواب تائب، رییس زراعت ولایت بادغیس می‌گوید ساحه کشت زیره ولایت بادغیس حدود چهار هزار و ۳۹۱ هکتار می‌باشد که از همین ساحه دربه اندازه دو هزار و ۸۲۱ تن زیره تولید می‌شود. ولایت بادغیس سالانه از تولیدات زیره خود حدود ۱۵ میلیون ۸۶۸ هزار و ۱۲۵ افغانی درآمد کسب میکند.[8]

اماکن تاریخی

درست در چند صد متری شهر قلعۀ نو به‌طرف جنوب میدان هوایی آن از اثر فروریختن کوهی در سال‌های قدیم چندین طاق به‌شکل طاق‌های بامیان بازگردیده که در دامنۀ همین کوه با استقامت غرب و شرق کاوش صورت گیرد دستاورد چشمگیر خواهد داشت ممکن طاق‌های یاد شده به دوره‌های پیش از اسلام، زمان زرتشتی‌ها مربوط باشد. در فاصلۀ حدود ۷۰ کیلومتری غرب شهر قلعۀ نو حصار مشهور بنام (قلعۀ نریمان) که دارای بناها و ساختمان‌های قدیمی و حیرت‌انگیز می‌باشد وجود دارد. غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ آن را بنام قلعۀ کالیون یاد نموده‌است. نبردهای کالیون در هنگام حمله چنگیز مشهور است که مدت ۱۶ ماه با دشمن جنگیدند و تا اینکه آذوقۀ اهالی قلعه ختم و از اثر خوردن گوشت قدید و پسته به مرض ورم اعضای بدن گرفتار بودند با آن هم حاضر به تسلیم شدن به دشمن نشدند تا اینکه از اهالی ۵۰ تن آن هم مریض باقی‌مانده بود که دروازۀ قلعه را گشودند و بر دشمن یورش بردند و بدینوسیله همه بازبین رفتند (افغانستان در مسیر تاریخ ص۲۱۳–۲۱۴) قلعۀ مشهور دیگری که آن را خواهر کالیون (نریمان) می‌گویند در نزدیکی ولسوالی قادس می‌باشد که بدین شکل به مقابل دشمن در هنگام حملۀ مغولان از خود شهامت نشان داد بنام (قلعۀ پیوار) یاد می‌شود. مردمان محل از هر دو ناحیه یادشده در سال‌های گذشته آثار باستانی زیادی را از زمین بیرون کشیده‌اند که توسط قاچاقبران محلی به پاکستان انتقال و به فروش رسانید.

آموزش

هم‌اینک ۶۵ هزار دانش‌آموز در مصروف تحصیل اند، خبرنگارانی که گزارش‌هایی از بادغیس به نشریاتشان درست کرده‌اند عمدتاً می‌گویند که دانش آموزان بادغیس کتاب درسی ندارند. راه‌های رفت‌وآمد دور است. معلمان با تجربه و مسلکی ندارند. دانش آموزان مدرسه ندارند و در زیر خیمه مصروف آموزش‌اند.

مشاهیر

تقسیمات اداری

نقشۀ ولسوالی‌های بادغیس

مرکز ولایت: قلعۀ نو

ولسوالی آب‌کمری

ولسوالی آب‌کمری که در غرب ولایت بادغیس موقعیت براساس برآورد رسمی سال ۲۰۰۲ میلادی دارای جمعیت تقریبی ۳۶٬۳۰۰ است. اکثریت باشندگان این ولسوالی یا حدوداً ۸۰٪ را قوم هزاره تشکیل می‌دهند و نیز اقوام پشتون به اقلیت زیست دارند. مرکز این ولسوالی قریۀ سنگ‌آتش ثبت شده و روستاهای مربوط آن را قریه‌جات آب خدایی، الخان، انجیر، دزدنک، کنه قول، خلیفه و پاپل تشکیل داده‌است. قریۀ آب‌کمری که در جنگلات پستۀ خویش شهرت به‌خصوص را کسب کرده که سالانه هزاران نفر اعم از باشندگان این ولسوالی، ولسوالی‌های اطراف و نیز سایر ولایات همجوار بادغیس از آن استفاده می‌کنند.

ولسوالی جَوَند

جَوَند در واقع گوین یا گویانی است که ساحهٔ بزرگی از خراسان دورهٔ اسلامی بوده‌است. جوین (جوند) بر دو ناحیه معروف در غرب افغانستان اطلاق می‌شده یکی در ساحهٔ خراسان یا توابق بادغیس کهن و دیگر در مربوطات سیستان؛ اینجا از جوند یا جوین از اعمال بادغیس سخن گفته می‌شود، جوین یا جوند در قدیمی‌ترین منابع جغرافیایی عربی از شهرهای نیشاپور گفته شده‌است و مرکز آن را آزادوار دانسته‌اند. اما مرکز این ناحیه در دوره‌های مختلف به ساحات دیگر انتقال کرده و به مناطق دیگر ارتباط گرفته‌است، چنانچه گفته‌اند که در سدۀ هشتم هجری (۴۱ میلادی) به فریومذ مرتبط گردیده‌است. این ناحیه در زین الاخبار گردیزی چند جا به شکل گویان آمده که بعضاً بدون نقطه و نیز به صورت (گوان) هم ثبت شده‌است، آن هم بعضاً به جوین بادغیس و بعضاً هم به جوین سیستان ارتباط داده شده‌است. جوند در واقع بزرگ‌ترین ولسوالی بادغیس است که در جنوب شرق این ولایت قرار گرفته‌است.

جمعیت جوند را تقریباً ۱۸۶٬۰۰۰ نفر تشکیل می‌داد با وجودی که در سال ۱۹۹۰ نفوس تقریبی این ولسوالی توسط دفتر یو‌اس‌آی‌دی به ۴۶٬۴۰۳ نفر می‌رسید. مرکز این ولسوالی را خود جوند نامند. ولسوالی جوند دارای ۳۸۰ قریه می‌باشد که در میان کوهای عجیب و غریب و سر به فلک کشیده موقعیت دارند، بیشتر راه‌های ارتباطی قریه‌جات جوند را باید با پای پیاده پیمود، تنگدستی، فقر، گرسنگی و انواع و اقسام مریضی‌ها مردم جوند را رنج می‌دهد.

جوند از معدود ولسوالی‌های است که از لحاظ بازسازی نیز توجه کمتر بدان صورت گرفته چنانچه نه چندان کلینک ساخته شده و نه از ساخت‌وساز مکتب و مدرسه بر حسب ضرورت خبری است. زیبایی‌های طبیعی این ولسوالی هنوز به‌طور دست نخورده موجود است که چشم هر بیننده را به خود جلب نموده و آب و هوای گوارای آن جای مناسبی برای گشت و گذار و بازدید است. جوین معرب گویان یا گوین است که پس از ورود اعراب به خراسان گویان به شکل جوین معرب شده‌است. البته پیش از تغییر تا حملهٔ مغول در خود محیط خراسان شکل اصلی آن گویان رایج‌تر بوده‌است. در وجه تسمیهٔ آن باید گفت که ریشهٔ جوند بادغیس اساساً همان واژهٔ جوین است که پسانتر شکل جوند را به خود گرفته‌است و بعضاً گفته‌اند گویان بادغیس کهن که بعداً تبدیل به جوین و جوند شده‌است اساساً نامی بوده‌است منسوب به نام یکی از حکمرانان آن ناحیه. همچنان در مورد نامگذاری گوین یا جوین (جوند) ریشه یا بی‌های عامیانه و روایتی هم به نظر می‌خورد، چنان‌که به روایتی در این ناحیه (به ویژه جوین سیستان) زراعت (جو) خیلی‌ها رایج بوده محصول قابل اعتنایی داشته‌است از این رو این ناحیه را با اضافه پسوند نسبتی /-ین/ جوین خوانده‌اند. روایت دیگر آنکه چون استفاده از آب‌های زیر زمینی برای آبیاری، در جوین به وسیلهٔ چرخ گاو صورت می‌گرفته و این چرخ ذریعه دو گاو به کار انداخته می‌شد آن ناحیه در اول (گوین) به فتح و اوبه صیغه تثنیه گفته شده‌است و به مرور زمان معرب گردیده شکل جوین را به خود گرفته‌است؛ و در همین ارتباط باید گفت که همین حالا نیز در ناحیه جوین سیستان قریه یی است به نام (چارگاو) که اساساً چرخ گاو بوده‌است و امروز به چار گاو تحریف شده‌است. باید افزود که این تعبیر اخیراً به نحو دیگر هم می‌توان توجیه کرد و آن اینکه در فرهنگ‌های اردو واژه (گاون) بانون غنه یی به معنای قریه و دهه‌است بنا بران شاید چارگاو اصلاً چار گاون بوده باشد به معنای چار ده مانند پنجده در شمال افغانستان یا شش گاو غزنی که عبارت بوداست از شش قریه.

ولسوالی غورماچ

ولسوالی غورماچ در شمال ولایت بادغیس موقعیت دارد که حدود اربعه آن را شمالا سرحد ترکمنستان، در شرق ولسوالی قیصار وولایت فاریاب، از طرف جنوب غرب به ولسوالی مرغاب هم سرحد میباشد. مرکز این ولسوالی نیز خود غورماچ است، این ولسوالی در کشت خشخاش چی در دوران طا لبان و نیز در سالهای چندی بعد از طا لبان شهرت بسزای خویش را داشت هر چند پروگرام ریشه کنی تریاک توسط دولت جناب حامد کرزی تغیرات چشم گیری را بوجود آورده است. نفوس این ولسوالی در نتیجه سرشماری سا ل ٢۰۰٣ توسط دولت انتقالی افغانستان به ۶١٩٥۶ نفر میرسید باوجودیکه ارقام پیش شمار شده توسط احسائیه مرکزی کابل نفوس این ولسوالی را ٣٨٩۰۰ نفر در سال ٢۰۰٢ میلادی اعلام نمودند. به تعداد ٢٢١ قریه مربوط ولسوالی غورماچ در لست دفتر یونما به ثبت رسیده است. قریه جات قابل تذکر این ولسوالی عبارتند از: آبگرمک، ارزنک، دوآبی، غوربند، حسین، جوی شور، کاریز، خاتون، خوشکی، پاماختو، پتو، رنگین، راشد، سرتکت، سوریوون، سنجیدک و شر شاری میباشند.

ولسوالی مقر

ولسوالی مقر از شرق به مرکز ولایت بادغیس از جنوب به ولسوالی قادس از جنوب شرق به ولسوالی بالا مرغاب وصل می‌شود، ونیز قابل یادآوری است که شمال این ولسوالی را بخشی از بندر ترکمنستان تشکیل داده‌است. این ولسوالی به‌طور زیبای درامتداد یک دریای که از وسط کوهای عبور می‌نماید قرار گرفته‌است.

ولسوالی قادس

بخش جنوبی ولایت بادغیس را ولسوالی قادس تشکیل داده‌است؛ که از طرف شرق به ولسوالی جوند از غرب به شهر قلعه نواز غرب به ولسوالی‌های مقر و مرغاب و از طرف جنوب به بند سبزک وصل بوده که امتدادا این ولسوالی را به ولایت هرات وصل می‌نماید. مرکز این ولسوالی را نیز قادس نامند. قابل یادآوری است که زیبائی‌های طبیعی این ولسوالی نیز زبانزد است، بزرگان زیادی در قریه جات مختلف این ولسوالی بود وباش داشتند و هم‌اکنون آرامگاهای شان زیارات مشهور که بازدیدکننده گان زیادی را از سرتا سر افغانستان به این ولسوالی می‌کشاند. آب و هوای این ولسوالی بسیار گوارا و محل مناسبی برای زنده گی گفته می‌شود، آب و هوای این ولسوالی چنان از حالت طبعی فوق‌العاده برخوردار است که تقریباً همه مردم بادغیس قادس را خوش آب و هواترین منطقه بادغیس می‌نامند.

ولسوالی بالا مرغاب

طوری‌که از مطالعه آثار موَرخان و جغرافیه نگاران بر می‌آید، مرو، مرو رود و مرغاب نام‌های جداگانه یی اند که گاه یکی به جای دیگر یعنی رود بر محل و محل بر رود اطلاق گردیده یا هم بعضاً هر کدام به عین مفهوم به کار برده شده‌است، هم به معنای شهر و ولایت و هم به مفهوم رود. واژهٔ مرو در ادوار کهن به مفهوم حوزهٔ بزرگی در شمال غرب افغانستان اطلاق شده‌است و آن در اوستا (در فصل اول و ندیدات) به‌طورت مورو آمده که یکی از جملهٔ شانزده ایالات آریایی‌ها بوده‌است و آن پس از آیانم ویجه و سوعذه به حیث سومین ایالت آریائی‌نشین در وندیدات ذکر شده‌است. استرابون (سده سوم قبل از میلاد) و نیز بطلیموس و ویلس آن را به شلک مرگیانه یا مرجیانا به کار برده‌اند و به همین اساس رود مرد (مرغاب) را یونانی‌ها مرگوس گفته‌اند و این واژه را مشتق از ریشه یی دانسته‌اند که معنای آبیاری کردن را می‌رساند. بنابران با مرور زمان به تغییر حدود و ساحات و با گسترش و محدود شدن مرزهای ناحیه‌ها، مورو یا مرو هم برناحیهٔ محدود تری اطلاق شده و آن همان وادی رود مرو می‌باشد، رودی که منبع آن در داخل افغانستان کنونی در گرزیوان است، و بدین گونه مرو رود، مرو آب و بالاخره مرغاب گفته شده و برناحیه یی که این آب آن را آبیاری می‌کند اطلاق گردیده‌است و همین است فلسفه نامگذاری مرغاب. موَلف صورة الارض نیر مرغاب را اینطور معرفی می‌کند: (این رود از پشت بامیان می‌آید و نام آن مرغاب یعی مرو آب است) و اصطخری علاوه بر این وجه تسمیه باز هم علاوه می‌کند که منبع این رود مرو را مرغ همه گفته‌اند، چنان‌که گوید: (رود مرو رود بزرگ است و این رود هاکی یاد کردیم همه از این رود برخیزد و آن را مرغاب خوانند یعنی آب مرو گویند کی نسبت این آب به آن جایگاه است که از بیرون می‌آید از غرجستان و این جایگاه را مرغ گویند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «برآورد نفوس کشور:١٣٩٩» (PDF). اداره احصائیه مرکزی افغانستان. دریافت‌شده در ٩ می ٢۰٢١.
  2. فطرت، حنیف: بادغیس افغانستان، شهر پسته و خربزه. بی‌بی‌سی فارسی. شهریور ۱۳۹۲.
  3. همان منبع.
  4. لسترینج، گای (۱۳۹۳). جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. تهران: علمی و فرهنگی. ص. ۴۴۲. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۵-۸.
  5. «Ministry of Rural Rehabilitation and Development» (PDF). بایگانی‌شده (PDF) از روی نسخه اصلی در ۳ ژوئیۀ ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۳ ژوئیۀ ۲۰۰۹. تاریخ وارد شده در |accessdate=،|archivedate= را بررسی کنید (کمک)
  6. http://www.nps.edu/Programs/CCS/Badghis/Badghis_Executive_Summary.pdf
  7. ابن حوقل (١٣٦٣). صورة الارض:سفرنامه ابن حوقل. تهران: انتشارات امیر کبیر. ص. ۱۷۵.
  8. صدیقی، محمد تمیم (٢ ژانویه ٢۰٢١). «زیره وطن، هم دارو هم غذا بررسی وضعیت تولید و اهمیت یک گیاه پرارزش». وزارت زراعت افغانستان. دریافت‌شده در ٢٥ آوریل ٢۰٢١.

منابع

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ ولایت بادغیس موجود است.
ویکی‌سفر یک راهنمای سفر برای ولایت بادغیس دارد.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.