هرمزان

هُرمُزان یکی از اشراف‌زادگان دوره ساسانی و فرمانده لشکر خوزستان در زمان یزدگرد سوم بود. او از هفت خاندان ممتاز دوره ساسانی بود. هرمزان در شهر مهرگان گذک از شهرهای سرزمین پهله زاده شده بود.بنظر یوزف مارکوات، نام مهرگان قذق با نام سریانی(خانه مهرک) هیچ ارتباطی ندارد این نام در ارتباط با یکی از قبایل کرد می باشد که محل اصلی آن سیمره بوده است[1] با توجه به این نکته می توان گفت خاندان هرمزان که از دودمان هفتگانه ایرانی بودند واز کردهای این ناحیه بوده و بنظر طبری این کردها بودند که اکثریت را در این ناحیه تشکیل می دادند.

هرمزان
Hormuzan being brought before caliph Umar, who is found sleeping soundly in the shadow of a palm tree.
زادهMihragan-kadag, Media, Sasanian Empire
درگذشته644
Medina, Rashidun Caliphate
وفاداری Sasanian Empire
شاخه نظامیSasanian army
درجهShahrdar (governor)

نخستین جایی که از هرمزان به میان می آید در زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ایران است که یکی از اسپهبدان بود. هرمزان در جنگ قادسیه همراه رستم فرخزاد حضور داشت و فرمانده پیاده های ایران در جناح راست ارتش ایران بود که پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم فرخزاد، بهمن جادویه و گلینوش و … سپاه شکست خورده ایران به فرماندهی بهرام رازی ، هرمزان و پیروز خسرو به سوی ایران بازگشتند، اما در راه بازگشت و در نزدیکی های شهر بابیروش (بابل) تصمیم گرفتند که بار دیگر با اعراب بجنگند و انتقام خون کشته شدگان را بگیرند و همچنین مانع حرکت اعراب به سوی تیسفون شوند ولی در این جنگ نیز سربازان تشنه لب و بی روحیه ایران نیز شکست دوباره خوردند. پس از آن نیز هرمزان با گرد کردن دوباره سپاه قادسیه همراه مهران رازی بار دیگر در نبرد جلولا با اعراب جنگیدند ولی در آن جنگ نیز سپاه ایران شکست خورد و مهران رازی در آن جنگ کشته شد.[2]

پس از شکست ارتش ایران در قادسیه و سقوط تیسفون، و سپس نبرد جلولا، بیشتر شهرهای اطراف تیسفون با پرداخت مبلغ بسیاری طلا به مسلمانان با آنان صلح کردند. ولی پس از اندکی که خبرهای قتل و غارت مردم شهرهایی که اسلام را نپذیرفته بودند، به گوش آنان رسید، پیمانی که با اعراب بسته بودند را شکستند و به جنگ اعراب مسلمان رفتند. هرمزان که اوضاع خوزستان را چنین دید تصمیم گرفت به آن سرزمین برود و همچنین آگاهی یافت که مسلمانان در شهر تازه تاسیسان یعنی بصره نیروی آنچنان ندارند. هرمزان در دو درگیری خود با مسلمانان شکست خورد (16 هجری) پس تصمیم گرفت به شوشتر، نزد برادرش شهریار برود و با استفاده از برج باروی مستحکم شهر شوشتر، جنگ را با اعراب ادامه بدهد. پس بدین منظور رو به شهر شوشتر نهاد و با جمع آوری مردم دوستدار شاهنشاه ایران و همچنین آذوقه بسیار وارد شهر شوشتر شد از آنجایی که شوشتر شهری آباد و دارای رودخانه بود توانست در اندک مدتی آذوقه فراوان برای سپاه در داخل شهر جمع آوری کند.

پس از آگاهی مسلمانان و همچنین خلیفه اعراب از تجمع نیرو های ایرانی در شهر شوشتر، خلیفه ابوموسی اشعری را با سپاهی بزرگ به جنگ هرمزان و ایرانیان فرستاد. ابوموسی اشعری و سپاه عرب پس از رسیدن به شوشتر سعی کردند شهر را تصرف کنند ولی از آنجایی که شهر دارای برج و باروی مستحکم بود و همچنین سپاهیان ایران که از خود جافشانی های بسیاری می کردند، مسلمانان موفق به تصرف شهر نشدند.

پس از مدتی که مسلمانان در حمله به شهر نومید و ناموفق بودند پیرمردی که اهل همان حوالی بود به نزد ابوموسی اشعری می رود و اظهار می کند که یک راه مخفی را مشناسد که سپاه مسلمانان می تواند بدون جنگ وارد شهر شود. اعراب پس از بررسی کردن آن راه، دسته دسته از همان راه وارد شهر می شوند و ایرانیان غافلگیر شده سپاه دشمن را داخل شهر می بینند ولی با این وجود به جنگ آنان می روند ولی در جنگی که در داخل شهر درمیگیرد سپاه کوچک ایران شکست می خورد و هرمزان همراه 900 تن از سربازان خود به ارگ شهر پناه می رود و چون شهر را از دست رفته میبیند، ابوموسی به هرمزان پیغام فرستاد که اگر تسلیم شوند، از آنان خواهد گذشت و چون هرمزان بسیار نومید بود تسلیم می شود. ابوموسی اشعری هرمزان را پس از جنگ به عنوان اسیر به مدینه می فرستد و 900 تن دیگر را گردن می زند.

پس از خیانت یکی از مردمان شوشتر که راه مخفی به شهر را به مسلمانان نشان داد که موجب سقوط آن شهر شد، به دنبال آن شهر گندی شاپور (جندی شاپور) نیز بدون جنگ خود را تسلیم اعراب می کند در نتیجه تمام ایالت خوزیا (خوزستان) به دست مسلمانان می افتد.

پس از رسیدن هرمزان به مدینه او را نزد عمر که در مسجد در خواب بود می برند، اعراب با دیدن لباس های فاخر هرمزان با دهانی باز به او می نگریستند، هرمزان از اعراب می پرسد خلیفه کجاست؟ اعراب می گویند مگر نمی‌بینی او خلیفه است. عمر از خواب بر می خیزد و پس از گفتگو با هرمزان، دستور قتل او را صادر می کند. هرمزان قبل از مرگ درخواست آب برای نوشیدن می کند، ولی برای وی در ظرف سگان آب اورده و هرمزان از خوردن ان پرهیز میکند و با اعتراض علی بن ابی طالب به اینکار برای او در ظرف نقره آب اورده و علی از خلیفه دوم قول میگیرد تا آب را هرمزان نخورده وی را نکشد هرمزان نیز ظرف آب را بر زمین ریخته و با حمایت علی و قولی که خلیفه دوم داده بود با علی از مسجد خارج شد.(رسم پاشیدن آب پشت سر مسافر از این واقعه به وجود آمده، البلاذری، فتوح البلدان، به تصحیح دکتر صلاح‌الدین المنجذ)

هرمزان در سال 644 میلادی به دلیل گمان عبیدالله بن عمر به قتل پدرش توسط او از پشت سر کشته میشود. پسر عمر، همچنین با سنگدلی همسر و فرزند خردسال را نیز میکشد علی بن ابی طالب به خاطر این کار فرزند عمر قسم میخورد تا انتقام وی را بگیرد و در جنگ صفین انتقام هرمزان را میگیرد و فرزند عمر را می کشد

منابع

    • دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ (۱۳۸۶). تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
  1. ابن اثیر، 1472 -1467:1383؛ باذری، 244 -240:1337).
  • دیاکونوف، ایگور میخائیلوویچ (۱۳۸۶). تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۵-۱۰۶-۵.
*«جبال (۱) (جمع جَبَل ) یا کورة جَبَل یا قُهِستان یا قوهستان (معرّب کوهستان ) یا بلاد جبال». دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در ۱ ژوئن ۲۰۱۱.
  • فرهنگ فارسی دکتر معین این مقاله شامل بخش‌هایی به قلم محمد معین (درگذشته در ۲۱ تیر ۱۳۵۰) است. حقوق معنوی آن بخش‌ها برای محمد معین محفوظ است.
  • مادلونگ، ویلفرد (۱۳۸۵)، جانشینی حضرت محمد، پژوهشی پیرامون خلافت نخستین، ترجمه احمد نمایی و دیگران، ویراست دوم، مشهد:بنیاد پژوهش‌های اسلامی
  • .دکتر زرین کوب،دوقرن سکوت
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.