فهرست واژگان اسپانیایی با ریشه ایرانی

aceche یا aciche یا acije یا azache به معنی فروس سولفات یا مس(II) سولفاتَ، برگرفته از عربی «الزاج»، برگرفته از واژه فارسی «زاک». <[1][2]

acederaque: به معنی آزاد درخت یا همان سنجد تلخ و زهر زمین و زیتون تلخ است، برگرفته از فرانسه azédarac که خود برگرفته از واژه فارسی «آزاد درخت» است.[1][2]

aduana: به معنی دیوان برگرفته از عربی «الدیوان» که خود برگرفته از واژه فارسی دیوان است.[3]

ajedrez: به معنی شطرنج، برگرفته از عربی الشطرنج، برگرفته از فارسی «شترنگ»، با ریشه فارسی میانه «چترنگ»، برگرفته از سانسکریت «چَتورَنگَ»، به معنی «دارای چهار لبه یا چهار حد».[1][2][4]

alcoba: برگرفته از واژه عربی «القبه» که خود از واژه فارسی گنبد می‌آید.[5]

alferza: به معنی وزیر بازی شطرنج. برگفته از واژه فارسی فرزین.[6][7]

alfil: به معنی فیل در بازی شطرنج، برگرفته از واژه فیل یا پیل[8]

alfócigo یا alfóncigo یا alfóstigaو یا alfóstigo به معنی پسته، برگرفته از عربی «الفستق»، معرب واژه فارسی میانه «پستک».[9]

algarroba: به معنی گیاه خرنوب یا غلاف لوبیا. برگرفته از واژه فارسی خرنوب.[10]

alhame اشاره به نوعی پارچهٔ کتانی یا ابریشمی، یا به نوعی پیرهن و تونیک. برگرفته از عربی «الخام» به معنی «پارچه خام» یا «ابریشم خام»، برگرفته از واژه «خام» فارسی.[11]

alhandac یا alhandaque به معنی «آبکند» و «مسیل» و «دره باریک و کوچک»، برگرفته از عربی «الخندق»، معرب از فارسی میانه «کندک» یا «کنده».[12]

almártaga یا almártega به معنی مرداسنگ، برگرفته از عربی «المرتک» یا «المرتق»، برگرفته از واژه فارسی «مرده‌سنگ».[13][14]

almíbar: به معنی شربت. برگرفته از واژه‌های فارسی می+بِه که از راه عربی به اسپانیایی رفته‌است.[15]

almizcle: به معنی مُشک. برگرفته از معرب واژه مشک.[16]

almoraduj یا almoradux یا almorabú، به معنی پونه کوهی یا مرزنگوش، برگرفته از عربی «المردکوش»، برگرفته از وازه فارسی «مرده‌گوش».[1]

alubia: به معنی لوبیا، برگرفته از عربی‌شدهٔ واژه فارسی لوبیا.

añil یا añir یا amir، به معنی گیاه نیل (Indigofera tinctoria) و رنگ نیلی، بر گرفته از عربی «النیل»، برگرفته از واژه فارسی «نیل»، خود برگرفته از سانسکلیت «نیلـَه».[17]

arjorán به معنی «درخت ارغوان»، برگرفته از عربی «ارجوان»، برگرفته از فارسی «ارغوان».[2][18]

arrabio، به معنی «چدن»، بر گرفته از عربی «الرَوی»، برگرفته از فارسی «روی».[19]

atabalaque یا atabaque به معنی «طبل کوچک»، برگرفته از عربی «الطبلک»، بر گرفته از فارسی «طبلک».[20]

azabache: به معنی کهربای سیاه یا شَبَق، برگرفته از واژه عربی الصبغ که خود از واژه فارسی شبق گرفته شده‌است.[21][22]

azarcón به معنی سرب سوخته و «رنگ نارنجی شدید» برگرفته از عربی «الزرقون»، برگرفته از واژه فارسی «زرگون».[1][2][23]

azúcar به معنی شکر، برگرفته از عربی «السکر»، شاید برگرفته از یونانی σάκχαρη، شاید برگرفته از واژه فارسی «شکر، برگرفته از واژه سانسکریت «शर्करा» (شرَکـَرا). <[1][2][24][25]

azucena: به معنی گل سوسن یا زنبق و همچنین نامی برای دختران، برگرفته از واژه عربی «السوسنه» که خود از واژه پهلوی سوسن گرفته شده‌است.[26]

azul: به معنی رنگ آبی، برگرفته از تغییر شکل یافته و معرب واژه فارسی لاژورد.[27][28]

babucha: به معنی کفش یا دمپایی، برگرفته از واژه پاپوش[29]

badián، به معنی بادیان ختایی (Illicium verum)، برگرفته از فرانسه یا ایتالیایی badian، برگرفته از فارسی «بادیان». <[1][2][30]

bazar: به معنی بازار

bezoar: یه معنی پادزهر و برگرفته از واژه پادزهر[31]

chacal: به معنی شغال، برگرفته از واژه ترکی cakal که خود برگرفته از واژه فارسی شغال است.[32]

caqui: به معنی رنگ خاکی[33]

caravana: به معنی کاروان و همچنین خودرو مسافرتی بزرگی که جای خواب هم داشته باشد.[34]

carcaj: به معنی ترکش کمانداری یا تیرکش، برگرفته از واژه ترکَش یا تیرکش[35]

carmesí: به معنی سرخ‌رنگ. برگرفته از معرب واژه فارسی قرمز.[36] این باور نیز وجود دارد که واژه قرمز ریشه سانسکریست دارد.[37]

casaca: به معنی بالاپوش یا کاپشن، احتمالاً برگرفته از واژه قزاقی

chal: به معنی شال[38]

chalina: مصغر واژه شال، به معنی شال کوچک

cheque:ـ[39]

cipayo: به معنی سرباز، برگرفته از واژه فارسی سپاهی.[40][41]

diván: به معنی مبل یا کاناپه و همچنین دیوان، برگرفته از واژه دیوان[42]

espinaca: به معنی اسفناج. برگرفته از واژه فارسی اسفناج یا فارسی باستان اسپاناخ.[43][44][45]

escabeche: نوعی غذای اسپانیایی به‌ویژه کاتالان است. از واژه عربی سکباج که خود از واژه‌های فارسی سرکه+با (به معنی آش) گرفته شده‌است.[46][47]

gaceta:ـ[48]

gasa: به معنی پارچه ابریشمی

jaque: به معنی کیش در بازی شطرنج، تبدیل یافته معرب واژه[39]

jazmín: به معنی یاسمن. برگرفته از واژه پهلوی یاسمن.[49]

mago: به معنی مُغ و همچنین جادوگر. برگرفته از واژه فارسی مُغ.[50]

matador:ـ[51]

mate: مات، اصطلاحی در شطرنج[51][52]

parche: به معنی وصله، یا تکه، برگرفته از واژه پارچه

paraíso: به معنی پردیس یا بهشت. برگرفته از واژه فارسی پردیس.[53][54]

percal: از واژه پرگاله[55]

persa: به معنی پارسی، فارسی، ایرانی

persiana: به معنی پرده کرکره، پنجره پوش، برگرفته از پنجره پوش‌های سبک ایرانی یا پارسی که اولین بار در قرن هجدهم به ونیز برده شدند.[56]

prisco

pi(j/y)ama: به معنی پیژامه، از واژه پای‌جامه[57]

quermes: به معنی سرخ شرابی یا قرمز.[58]

quiosco: به معنی کیوسک. برگرفته از واژه کوشک فارسی و پهلوی.[59][60]

roque: به معنی مهره رخ شطرنج[61]

sátrapa: به معنی ساتراپ یا استان. برگرفته از واژه پارسی باستان ساتراپ.[62]

serrallo: به معنی شبستان، برگرفته از واژه سرای[63][64]

taburete: به معنی چهارپایه، برگرفته از واژه عربی تنبور که خود از واژه پارسی تبیر گرفته شده[65]

tafetán: به معنی نوعی پارچه ابریشمی تافته، برگرفته از واژه تافته[66]

talco: به معنی سنگ تالک، برگرفته از واژه تالک[67]

tigre: به معنی ببر، برگرفته از واژه لاتین tigris که خود احتمالاً ریشهٔ ایرانی دارد[68]

tulipán: به معنی لاله، برگرفته از واژه دلبند[69]

taza: به معنی فنجان، برگرفته از واژه عربی طسّة که خود برگرفته از واژه تشت فارسی است.[70]

turbante: به معنی دستار یا عمامه، برگرفته از واژه دلبند[71]

zancada: به معنی گام بلند، برگرفته از واژه لاتین zanca، که خود بر گرفته از واژه زنگه‌است. (که به معنی نوعی پای‌افزار بوده‌است).[72][73]

zénana: به معنی زنانه یا بخش زنانه[74]

zumbar