فلسفه پسامدرن

فلسفهٔ پُست‌مدرن (پسامدرن، پسانوگرایی)-که نتیجهٔ طرز نگرش پیشگامان مکتب پست مدرن است-، به مجموعه پیچیده‌ای از واکنش‌هایی مربوط می‌شود که در قبال فلسفه مدرن و پیش فرض‌های آن صورت گرفته اند، بدون آن که در اصول عقاید اساسی کمترین توافقی بین آن‌ها وجود داشته باشد. فلسفه پست مدرن اساساً به معارضه با شالوده گرایی مورد اعتقاد مشترک فلاسفه برجسته قرون شانزده، هفده و هجدهم میلادی می‌پردازد و آن‌ها را پیش‌فرض‌هایی می‌داند که باید مردود شناخته شده و کنار گذارده شوند [1] این فلسفه به شدت تحت تأثیر مفاهیم پدیدارشناسی، ساختارگرایی و اگزیستانسیالیسم و همچنین افکار، آثار و نوشته‌های گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، سورن کیرکگارد، فردریش نیچه و مارتین هایدگر است. فلسفه پست مدرن اغلب به تردید در مورد تقابل‌های دوگانه ساده می‌پردازد.[2]

معنای فارسی

«پست» در فارسی به معنای: مابعد، فرا، پس و پسا می‌باشد. و پست مدرنیسم، به مفهوم فراتَجدّدگرایی، فرانوگرایی و پسانوگرایی است. اصطلاح پست مدرن (postmodern)، پست مدرنیسم (postmodernism) و پست مدرنیته (post modernity) تفاوت چندانی با هم ندارند.[3]

پیشینه

اصطلاح پست مدرنیسم اولین بار در سال ۱۹۳۹ میلادی توسط آرنولد توینبی به کار رفت [4] سپس در اواسط قرن بیستم مفاهیم پست مدرن در کشور فرانسه نهادینه شد. با این حال دغدغه‌هایی در زمینه منشا اولیه و نحوه توسعه ی این فلسفه وجود دارد.[5] این اصطلاح در دهه ۱۹۶۰ میلادی در نیویورک توسط برخی هنرمندان و منتقدان به کارگرفته شد، سپس برخی نظریه پردازان اروپایی در دهه ۱۹۷۰ واژهٔ مزبور را به‌طور وسیع کار بردند. ژان فرانسوا لیوتار یکی از نظریه پردازان اروپایی در اثر مشهور خود تحت عنوان وضعیت پست مدرن به اسطوره های قانونمند شده و کلیت یافته درعصر مدرن، مانند ایده روایت بزرگ حمله کرد. وی هم چنین، علم و فلسفه را در تضمین آزادی‌های انسانی ناکافی دانست، هم چنان‌که معتقد بود چنین علم و فلسفه‌ای درایجاد وحدت رویه در یادگیری و ارائه اصول علمی معتبر، کلی و جهانی، نارسا است. نکاتی که لیوتار به آن اشاره کرد، تنها برخی از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های پست مدرنیسم است.[4] فلسفه پست مدرنیسم در سالهای پایانی دهۀ ۱۹۷۰ میلادی در کشورهایی چون آمریکا و به ویژه فرانسه و متأثر از آثار نویسندگانی چون ساموئل بکت، مارسل پروست و جیمز جویس توسعه یافت.[6] پیش تر از این، مدت‌ها پیش از آنکه اصطلاح پست مدرن رایج گردد، بسیاری مفاهیم آن در جریان بوده‌است. در فلسفه این مفهوم در شکل مخالفت جان دیویی با پوزیتیویسم، توصیف مجدد کاربست علمی توسط توماس کوهن و تأکید ویتگنشتاین بر ماهیت بازی زبانی بازنمایی مطرح شده بود؛ پس از آن در انتقاداتی که از سلار تا دیویدسن و ویلارد کواین بر اسطوره امر مسلم وارد شده‌است؛ در ظهور معرفت‌شناسی طبیعی و به وابستگی توصیفات مربوط می گردد، مطرح شده‌است.[7] در اروپا بسیاری از این قرابت‌ها با تشابهات گزینشی پست مدرن، صراحتاً چارچوب پسا ساختارگرایی مطرح شدند؛ گرچه در حملات هایدگر علیه بقایا و رسوبات اندیشه‌های دکارتی هوسرل آثار و نشانه‌هایی به چشم می خورد ولی در موارد و نمونه‌های زیر نیز می‌توان به برخی از این قرابت‌های پست مدرنی برخورد کرد از جمله در نفی توصیفات زیربنایی در مفهوم هوسرلی آن؛ حمله سوسور و ساخت گرایی علیه پیوستگی موضع استعلایی در برابر سوژه خود شفاف (سوژه‌ای که معنی آن روشن است)، ساخت گشایی یا شالوده شکنی متافیزیک حضور دریدا؛ توصیف مجدد فوکو از معرفت یا دانش؛ تقارب و همگرایی بین ساخت گرایان اجتماعی فرانسوی و انگلیسی، حملات علیه زبان شرایط کمکی، و بالاخره مداخلات متعدد لیوتار علیه روایت‌های کلان، بسیاری از قرابت‌های پست مدرن در چالش‌های جهانی علیه فلسفه اخلاقی آنگونه که در غرب چه در فلسفه آلمان و فرانسه و چه در آثار السدیرمک اینتایر، برنارد ویلیامز، مارتا نوسبام و دیگران فهم شده‌است، به چشم می خورد. نیروی انتقادات پست مدرن را شاید به دیگران فهم شده‌است، به چشم می خورد نیروی انتقادات پست مدرن را شاید به بهترین وجه بتوان در برخی چالش‌های نظریه فمینیستی مثلاً در آثار جودیت باتلر و هلن سیکسوس و به‌طور عام در نظریه جنسیت مشاهده نمود. زیرا درنظریه جنسیت مفهوم عقل به تنهایی به عنوان مفهومی باز توصیف شده‌است که غالباً گفته می‌شود مفهومی است تکثیر شده، پدرسالارانه، انسان ترسانه قویا ارادی و اختیاری.

مفهوم چند وجهی

پست مدرنیسم مانند بسیاری از اصطلاحات و تعابیر دیگر دچار بی ثباتی و تزلزل در معناست؛ یعنی یک نظریه نظام مند، با فلسفه‌ای جامع و فراگیر نیست؛ بلکه یک پیکره ی پیچیده و در هم تنیده و متنوع از اندیشه‌ها، دریافت ها، تشخیص ها، شناخت ها، تفاسیر، تعابیر، برداشت ها، آراء و نظریات متفاوتی از فرهنگ رایج و ترسیم نمایی از کثرت پدیده‌های مرتبط به هم می‌باشد.

ارتباط با سایر مکاتب فلسفی

در حقیقت، پست مدرنیسم آن سوی سکه پلورالیسم است و پلورالیسم اساس تفکر پست مدرنیسم می‌باشد. پست مدرن‌ها تمامی توان فکری و فیزیکی خود را در خدمت به جنبش‌های فمینیستی، همجنسگرایان، جنبش‌های طرفدار محیط زیست، جنبش سبزها و جنبش‌های طرفدار صلح و خلع سلاح هسته‌ای به کار گرفتند. آنان عموماً جنبش‌های خود را در راستای حرکت‌هایی جدایی طلب و فرقه گرایانه سوق دادند.

پست مدرن‌های فرانسوی این نوع نگرش به جهان را به مثابه کشفی چشمگیر و کلیدی برای آزادی و سعادت در دنیای جدید پلورالیستی و «چند خدایی» ارائه می‌کنند

پست مدرنیته بیانگر سقوط یا دگرگونی و تحول تند در شیوه‌های مدرنیته سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم در بیشتر کشورهای صنعتی غرب وجه غالب و مسلط را دارا بود.[8]

مدرنیسم می‌باشد.»[9] اصول و مؤلفه‌های پست مدرنیسم

چهارچوب

پست مدرنیسم اصول و چهارچوب خاصی ندارد. این مکتب یک مکتب اصول ستیز و چارچوب گریز است. با این حال، به برخی از عناصر و مؤلفه‌های سلبی و اثباتی این نظریه اشاره می‌کنیم.

۱- کثرت گرایی و مخالفت با هرگونه وحدت گرایی: تنوع، تکثر، انشعاب و پراکندگی از اصول اوّلیه این مکتب است. پست مدرنیست‌ها با هر گونه مرکزگرایی، اقتدار گرایی و مرجعیت باوری مخالف اند؛ یعنی توجه به یک حقیقت مرکزی برای زندگی را نفی می‌کنند و با تکثرگرایی و پلورالیسم موافق‌اند.

۲- نسبیت گرایی: معتقدان این مکتب به هیچ حقیقت مطلق و ثابتی قائل نیستند و همه چیز را یک حقیقت نسبی می‌دانند.

۳- هیچ انگاری (نیهیلیسم): تلاش جامعه سنتی عمدتاً بر مبنای نظریه «مشیّت الهی» قرار داشت و بنابراین نظریه، کلّ جهان هستی با نظارت و هدایت خداوند در حال حرکت و پیشرفت به سوی هدف خاصی است. امّا در مکتب مدرنیسم به جای مشیّت الهی جانشین دنیوی آن، یعنی تفکر پیش رفت مادی را نشاندند و برنامه‌های عقلانی و علمی را به جای مشیّت خداوند و تعالیم وحیانی قرار دادند. اما پست مدرنیسم در واقع به جای اعتقاد به نیروی الهی، هیچ انگاری و پوچ اندیشی را نهاده‌است. بدین ترتیب، بی هدفی، نداشتن غایت، انشقاق،بی محوری، بی مرکزی و پوچ اندیشی، تفریح و سرگرمی پست مدرنیست هاست. آن‌ها بی‌قید و بندی را ـ به تعبیر خودشان ـ مفرّی از دنیای وحشتناک مدرن و فشار قوانین خشک رسمی آن می‌دانند.

۴- تأکید بر زبان و گفتمان: پست مدرنیسم تمام معرفت را محصول گفتمان می‌داند. گفتمان یکی از بحث‌هایی است که در دهه‌های اخیر مورد توجه نظریه پردازان مختلف مخصوصاً پست مدرن‌ها قرار گرفته‌است. بر اساس نظریه گفتمان، حقیقت را نمی‌توان در یک معرفت و فرهنگ خاص محصور کرد. ریشه این اندیشه از همان نگاه پلورالیستی و نسبیت گرایی به تمام معرفت هاست؛ چنان‌که گفته شد این دو مقوله، اساس تفکر پست مدرنیسم می‌باشد.[10]

منابع

  1. پست مدرنیته و پست مدرنیسم تعاریف نظریه‌ها و کاربست‌ها ترجمه و تدوین حسین علی نوذری، تهران: نقش جهان 1379، ص 30-31
  2. Sim, Stuart. Routledge Companion to Postmodernism
  3. اکبر اسد علیزاده. «پست مدرنیته و پست مدرنیسم».
  4. «پست مدرنیسم». پرتال نور. بایگانی‌شده از اصلی در ۴ ژانویه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۲ ژانویه ۲۰۱۲.
  5. «An Interview with Richard Rorty».
  6. رقیه ابراهیمی. «پست مدرنیسم». پرتال نور.
  7. پست مدرنیسم: هنر پست- مدرن . آنتونی اف جنس/ ترجمه مجی گودرزی چاپ اول، 1381، ص 96-97
  8. [۲] پست مدرنیسم؛ نفی فرا روایتها، استیون کانر، مجموعه مقالات پست مدرنیته، پست مدرنیسم، مقاله سوم، ص۵۰
  9. [۳] درآمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر، عبدالرسول بیات و همکاران، صص ۱۰۲ ـ ۱۰۱
  10. [۴] درآمدی به مکاتب و اندیشه‌های معاصر، عبدالرسول بیات و همکاران، صص ۱۳۱ ـ ۱۱۲؛ غرب شناسی، احمد رهنمایی، صص ۲۰۴ ـ ۱۹۹
  • پست مدرنیسم چیست؟، چارلز جنکز، ترجمه فرهاد مرتضایی، نشر مرندیز، تهران، ۱۳۷۴؛
  • مدرنیته و مدرنیسم (مجموعه مقالات)، ترجمه و تدوین، حسینعلی نوذری، انتشارات نقش جهان، تهران، ۱۳۸۰؛
  • پسامدرنیته، دیوید لایون، ترجمه محسن حکیمی، آشتیان، تهران، ۱۳۸۰؛
  • پست مدرنیسم و اسلام، اکبر ص احمد، ترجمه فرهاد فرهمند فر، نشر ثالث، تهران، ۱۳۸۰؛
  • پساتجددگرایی و جامعه امروز ایران، سید علی رضا حسینی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۷
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.