توماس هابز

توماس هابْز (به انگلیسی: Thomas Hobbes) یکی از فیلسوفان سیاسی برجستهٔ انگلستان بود که در پنجم آوریل 1588 در انگلستان به دنیا آمد. پدرش، که کشیش کلیسای منطقه بود، تنها می توانست ادعیه و موعظه های کلیسا را بخواند و تحصیل علم در نظرش ارزشی نداشت.عموی هابز که یک تاجر بوده خرج زندگی او را تامین کرد. در پانزه سالگی به لاتین و یو نانی کاملاً مسلط بود، برای ادامه تحصیل به آکسفورد فرستاده شد. و از چهل سالگی، نگارش آثار علمی و دانشگاهی را آغاز کرد.[1] وی که بیشتر به سبب کارهایش در فلسفهٔ سیاسی و کتاب لِوایِتان (به لاتین: Leviathan) شهرت دارد. این کتاب در سال ۱۶۵۱ نوشته شده و بنیان بسیاری از نظریه‌های قرارداد اجتماعی را در فلسفهٔ سیاسی به وجود آورده‌است.

توماس هابز
پرتره اثر جان مایکل رایت
زادهٔ۵ آوریل ۱۵۸۸
وست‌پورت حومهٔ مالمزبوری، ویلتشر، انگلستان
درگذشت۴ دسامبر ۱۶۷۹ (۹۱ سال)
دربی‌شر، انگلستان
محل تحصیلدانشگاه آکسفورد
دورهفلسفه قرن هفدهم
(فلسفه جدید)
حیطهفلاسفه غرب
مکتبقرارداد اجتماعی، واقع‌گرایی، تجربه‌گرایی، جبرگرایی، ماده‌باوری، خودگرایی اخلاقی
علایق اصلی
فلسفه سیاسی، تاریخ، فلسفه اخلاق، هندسه
ایده‌های چشمگیر
بنیان‌گذار نوین سنت قرارداد اجتماعی؛ زندگی در وضع طبیعی «منفرد، محقر، حیوانی، کریه و کوتاه» است.

اندیشه

هابز، در ادامه اندیشه سیاسی ماکیاولی و در سرزمین جدیدی که او کشف کرده بود، نظریه‌پرداز «علم جدید سیاست» بود.[2]

فلسفه

برابر مقدمات فلسفی و وجودشناختی که در دو اثر دیگر هابز «جسم» و «طبیعت انسانی»، به تفصیل آمده‌است، فقط اجسام وجود دارند که ممکن است اجسام مادی به معنای دقیق کلمه (یا طبیعی) و اجسام سیاسی (مصنوعی) باشند. از سویی، انسان بخشی از ماده است و از آن تشکیل شده‌است و از سوی دیگر، به عنوان موجودی که می‌تواند اجسام مصنوعی به وجود آورد سازنده و فاعل نظریهٔ سیاسی است. شناخت‌ها مجموعهٔ احساس‌هاست که به نوبه خود دگرگونی‌ها، یعنی حرکاتی است که در اجسام محسوس ایجاد شده و به وسیله اعصاب به مغز انتقال یافته‌است. ادراکات ما از جهان احساس دگرگونی‌های مربوطی است که در جوهر دماغی وارد می‌شود و بنابراین، این ادراکات اموری ذهنی‌اند. غریزه‌های غلبه‌ناپذیری تعیین‌کنندهٔ دقیق همهٔ اعمال انسان‌اند. در اعمال انسان جایی برای آزادی وجود ندارد و خیر و شر اموری نسبی‌اند: خیر با مطلوب و شر با نامطلوب یگانه است.

نتیجهٔ منطقی این مادی‌مذهبی نظریهٔ «دولت مطلقه» است. در نظر هابز، در موضوع سیاست، آزادی به اندازهٔ اخلاق و متافیزیک غیرقابل قبول است: در دولت، همچنان که در طبیعت، قدرت موجد حق است. وضع طبیعی انسان‌ها «جنگ همه با همه است»، و دولت وسیلهٔ ضروری پایان‌بخشیدن به این حالت است. دولتْ زندگی و اموال افراد را به بهای اطاعت منفعلانه و مطلقی که از آن‌ها انتظار دارد، مورد حمایت قرار می‌دهد. امر دولت خیر است و نهی دولت شر؛ ارادهٔ دولت عالی‌ترین قانون است.

هابز به این موجود مصنوعی که دولت یا جمهوری را به وجود می‌آورد - یعنی آدمکی حقیقی که دارای زندگی صرفاً ماشینی است و نبوغ انسانی آن را طرح کرده و ساخته‌است - «لویاتان» نام می‌دهد، که از آن موجود افسانه‌ای و رمزی کتاب مقدس و به ویژه کتاب ایوب گرفته شده‌است. هابز این لویاتان را در تصویر معروف چاپ اول اثر نشان داده‌است: غولی تاج‌دار که شمشیری در یک دست و عصای پاپی در دست دیگر دارد. به عبارت دیگر، لویاتان نیروی نظامی و روحانی را در اختیار دارد که سلطه بر اجسام و وجدان‌ها را به او اعطا می‌کند. روح مصنوعی لویاتان از حاکمیت؛ مفاصل او از صاحبان مناصب؛ اعضای او قوای قضاییه و مجریه؛ اعصاب او پاداش و مجازات؛ نیروی او رفاه و ثروت همهٔ اعضاء به‌طور خاص؛ فعالیت او از رستگاری مردم؛ حافظهٔ او از رایزنان؛ عقل و ارادهٔ او قوانین و مصوبه‌ها، سلامت او از اجماع، بیماری او از شورش، مرگ او از جنگ داخلی تشکیل شده‌است؛ و کلمه «کُنْ» الاهی و آفرینش انسان در سفر پیدایش، از میثاق‌ها و قراردادهایی فراهم آمده‌است که نخستین‌بار اجزای مختلف جسم سیاسی را جمع و وحدت بخشید.[3]

اندیشهٔ سیاسی

نظریهٔ سیاسی هابز به‌طور کلی اندیشه‌های بیان شده در خصوص شهروند را از سر می‌گیرد، مگر در مواردی که هابز به نظر می‌آید که از زندگی سیاسی پرآشوب زمان خود درسی آموخته باشد. کسی که در لحظهٔ آزادی گردن به اطاعت فاتحی می‌گذارد با بیان صریح یا علامات کافی دیگر رضایت می‌دهد که رعیت او باشد. این وضعیت در مورد کسی که در برابر حاکم خود تعهد دیگری جز تعهد رعیت معمولی ندارد تکرار می‌شود. قانون مدنی تعهدات پیوسته با قوانین طبیعی و اصل عدالت در تضاد است. احترام به دیگران و فضیلت‌های دیگری که از قانون مدنی ناشی می‌شود و صلح و اطاعت را به دنبال می‌آورد، به محض تشکیل دولت، به قوانین طبیعی تبدیل می‌شود و بنابراین از این حیث که قدرت حاکم احترام به آن‌ها را الزام‌آور می‌داند، قوانین مدنی نیز هستند. بخش نانوشتهٔ قانون طبیعی خوانده می‌شود و بخش نوشتهٔ آن مدنی، قانون مدنی آزادی طبیعی افراد را محدود می‌کند تا آنان نتوانند به یکدیگر ضرر برسانند، بلکه به یکدیگر یاری برسانند و در برابر دشمن مشترک متحد شوند. قانون مدنی تحت نظارت پادشاه و پارلمان - در صورتی که سلطنت پارلمانی باشد - قرار دارد. سلطنت به هیچ‌وجه با قدرت مذهبی محدود نمی‌شود، زیرا که قلمرو امور دنیوی و مذهبی یگانه‌اند؛ حاکم را نمی‌توان با قدرت مذهبی طرد و تکفیر کرد، زیرا که شهریار نمی‌تواند خود را تکفیر کند. تکفیر رعیتی که به پادشاه وفادار باشد فاقد هرگونه اثر است. کشیشان وظیفهٔ خود را به نام و تحت اقتدار حاکم مدنی یا «قانون عرفی» انجام می‌دهند. اما پادشاه، یا هر حاکم دیگری، وظیفهٔ عالیه دینی خود را با تکیه بر اقتدار بلافصل ناشی از خدا یا «قانون شرعی» انجام می‌دهد؛ بنابراین، هرکس که به اطاعت از پادشاه گردن نهد و به خدا بودن مسیح اعتراف کند، مسیحی خوبی است.

بدین‌سان، قدرت مطلقه دولت که بر شالودهٔ دریافتی کاملاً مادی و سودجویانه از دولت استوار است، عالی‌ترین بیان خود را در لِوْیْاتان پیدا کرده‌است و این بیان تا جایی پیش می‌رود که آنگاه که پادشاه یا دولت نتوانند از شهروندان دفاع کنند، وفاداری مردم نسبت به آنان نفی می‌شود، زیرا که تنها دلیل اطاعت از آنان تأمین امنیت شهروند است.[3]

دیدگاه علمی

توماس هابز، در پژوهش‌های علمی قرن هفدهم نقشی فعال داشت. وی با ریاضیدانان هم عصر خویش از جمله دکارت در تعامل بود، ولی به نتایجی کاملاً متفاوت دست یافت. مخالفت او با تفکیک ذهن و جسم در ثنویت دکارتی، باعث شد خود را یک ماتریالیست تمام عیار بخواند، و مفهوم ذات یا جوهر غیر مادی را به عنوان عبارتی متناقض رد کند (ادعایی جسورانه در زمانه ای که خدا باوری همچنان حاکم بود) هر آنچه در کائنات است فیزیکی یا مادی است، و هیچ چیز خارج از آن وجود ندارد.

هابز متأثر از نجوم کوپرنیک و گالیله، چشم‌اندازی مکانیکی از هستی ارائه داد، و این بحث را پیش کشید که با در نظر گرفتن قوانین فیزیکی، حتی انسان می‌تواند همچون یک ماشین قلمداد شود. نظریهٔ حرکت و نیروی جنبشی گالیله الهام بخش هابز بود، به طوری که به باور او این نظریه نه تنها عملکرد بدن، که فعالیت‌های ذهنی ما را نیز تبیین می‌کند. از دید هابز، ذهن ما یک ماشین فیزیکی است، و ابعاد روانشناختی انسان مثل هر چیز دیگری در کائنات از قوانین فیزیکی پیروی می‌کند.[4]

جستارهای وابسته

منابع

  1. دیلینی، نظریه های کلاسیک جامعه شناسی، 19.
  2. جواد طباطبایی. «اندیشهٔ سیاسی جان لاک». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۶ فروردین ۱۳۹۰. هابز، چنان‌که گذشت، در ادامه اندیشه سیاسی ماکیاولی و در سرزمین جدیدی که او کشف کرده بود، نظریه‌پرداز «علم جدید سیاست» بود.
  3. جواد طباطبایی. «اندیشهٔ سیاسی تامس هابز». دانشنامهٔ آثار سروش. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۶ فروردین ۱۳۹۰.
  4. Philosophy in minutes.

پیوند به بیرون

در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ توماس هابز موجود است.
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به توماس هابز در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.