با گرگ‌ها می‌رقصد (رمان)

با گرگ‌ها می‌رقصد (به انگلیسی: Dances with wolves) نام رمانی اثر مایکل بلیک است که بر پایه آن فیلمی با همین نام در سال ۱۹۹۰ توسط کوین کاستنر ساخته شد. این رمان توسط بهرام نظام‌آبادی با نام رقص با گرگ‌ها به فارسی نیز ترجمه شده‌است.

در باره نویسنده

در ادبیات زیاد دیده شده که نویسنده‌ای با نخستین اثرش به آنچنان شهرت و موفقیتی برسدکه در آغاز بعید و دور از نظر می نموده است . بسیار نویسندگانی بوده و هستند که بار پیامی را بر شانه‌های خود احساس کرده و می‌کند .توجه به مسایل بشری از جمله مواردی است که نویسندگان را به خود جلب می‌کند اما مهم این است که از چه دید گاهی به آن نگریسته شود. سخن کوتاه مایکل بلیک پیش از نوشتن این کتاب و موفقیت آن مشاغل متعددی از جمله کار در دارو خانه، سر پرستی ظرف شویی هتل‌ها و رستورا ن‌ها، اشتغال در ایستگاه‌های رادیو یی و دفاتر روزنامه‌ها را آزموده است.

تبدیل کتاب به فیلم

رمان با گرگ‌ها می‌رقصد توجه فیلم سازان را بر انگیخت اما به دلایلی تهیهٔ چنین فیلمی را مخاطره انگیز می‌دانستند سر انجام کویین کاستنر کارگردانی و اجرای این فیلم را به عهده گرفت و مری مک دانل و گراهام گرین و... نقش آفرینان این فیلم هستند زمانی که کاستنر تصمیم به تهیهٔ این فیلم گرفت سبییاری از دست در کاران سینما او را از این کار بر حذر داشتندو کمپانی پارامونت نیز که قصد تهیهٔ این فیلم را داشت از تعهد خود سر باز زد زیرا ویژگی‌های داستان متفاوت با دیگر فیلم‌های وسترن است و دو دیگر این فیلم وستر دیگر جاذبه‌ای نداشت و بازیگران بزرگ این گونه فیلم ها- که نامشان برای فروش هر فیلمی بسنده بود - همگی چشم از جهان بر بسته بودند و سوم این که کسی تمایل به تهیهٔ فیلمی سه ساعته و به زبان اصلی قبیله‌ای از قبیلهٔ سرخ‌پوست با زیرنویس انگلیسی را نداشت . با تمامی این مشکلات فیلم رقص با گرگ‌ها ساخته شد و به اکران در آمد و طی 12 هفته بیش از 117 میلیون دلار فرو داشت و توجه تماشا گران و منتقدان فیلم را نیز بر انگیخت و 7 جایزهٔ اسکار را به خود اختصاص دادو کاندید سه جایزهٔ اسکار دیگر نیز بود .

دربارهٔ داستان کتاب

با گرگ‌ها می‌رقصد فاجعه‌ای از فجایع بشری را می نمایاند قبیله‌ای که در سرزمین اصلی خود زندگی می‌کرده ودلخوش به کوچ بهاری و پاییز بوده و چشم انتظار گلهٔ بوفالو تا چند راسی شکار کنند که فریاد کودکانشان بر اثر گرسنگی بر نخیزد همیشه مورد تهاجم قرار می‌گرفته‌اند و در تاریخ واژگونانه معرفی گردیده‌اند . ستوان دانبر می‌داند که سرخ‌پوستتان از سربازان سفید نفرت دارند و دشمن آن‌ها هستند اما زمانی که مسئلهٔ نجات جان انسانی پیش می‌آید خود را به مخاطره می اندازد و به دیدار دشمنان می‌رود ... در جای جای داستان رقص با گرگ‌ها پیام است و سخن و مایکل بلیک با احاطهٔ کامل به تاریخ سرخ‌پوست -به ویژه کومانچی - زنگی آنان را توصیف کرده و با بیطرفی سخن می‌گوید.

جستارهای وابسته

منابع

    • کتاب رقص با گرگ ها
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.